جدول جو
جدول جو

معنی غر و غندل - جستجوی لغت در جدول جو

غر و غندل
برآمدگی و ناصافی در سطح چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غُرْ رُ لُ)
آهسته حرف زدن از سر خشم و اعتراض. غرغر. غر. قر. قرقر. رجوع به غر و غر زدن شود.
ترکیب ها:
- غر و لند زدن. غر و لند کردن. رجوع به همین ترکیب هاشود
لغت نامه دهخدا